دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

گیجم و دارم دیوونه می شم... نمی خواهم دیگه اینجا بمونم... اما همه بهم فشار میارن که اگه برگردی کار پیدا نمی کنی و پارتی نداری و از این حرفها...


می دونم خیلی چیزها اونجا بده... اما دیگه نمی خواهم تو حسرت زندگی کنم...

هه هه :دی

من عاشق محسن تنا*بنده و سریال پایت*خت 2 هستم... عالیه... امروز بعد از مدتها از ته دلم خندیدم :) من یه همچین آدمی می خوام :دی همین جور با لهجه باشه خوشحالتر می شم :)) 

فکر کنم تنها آدمی هستم که از تعطیل شدن گوگل ریدر خوشحال شدم!! :دی البته باید به تدریج لینک همه وبلاگ هایی که می خوونم رو بیارم اینجا :دی


مرسی خدا! :) برای رفتن به شهر جدید هم کم کم باید شروع به کار کنم، امیدوارم سخت نباشه 

آمین

و اینگونه شد که درست دو روز قبل از شروع سال جدید من دفاع کردم! انشا... که امسال برام سالی خالی از مشق و این جور چیزها باشد!!! 

روز آخر!

فردا دفاع می کنم، خوب یا بد این هم می گذره...


خدا رو شکر که مامان هست... مگرنه مثل سال پیش موقع پروپزال می شدم که اوضاع روحی ام افتضاح بود...

There are no accidents... You must believe in yourself...