دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

همین یه بار...

تموم شد، این سومین مصاحبه تلفنی و کلا چهارمین مصاحبه من بود... اگه نخوان به شخصه می دونم که می میرم! خواهش می کنم خدا، کم نکشیدم تو این مملکت خواهش می کنم 

دارم از استرس شهید می شم!!! فقط دو ساعت دیگه وقت دارم بخونم، خواهش می کنم خدا، یه بار یه بار... این خوب باشه...

مصاحبه امروز است و دارم می میرم... خدایا دانشگاه خوب نتونستم برم، یعنی اپلای نکردم و یه عمر پشیمون خواهم بود، چون کسی راهنمایی درست نکرد... ولی لااقل کاری کن کار خوب بتونم برم... دو تا جا دوست دارم دانشگاه استرن و شرکت آمی... می شه اینا رو برای من جور کنی؟ خواهش می کنم  آمی به مرحله سوم رسیدم اما همه می گن رد شدن از 3 سخته و تازه به شهرشون هم برسی باز امید بالایی برای اینکه راهت بدن نیست...


خواهش می کنم خدا... همین یه بار...

همه چیز اتفاقی شروع شد...

می دونی که توی اون شرکت پارتی ندارم، می دونی که اتفاقی رزومه براشون گذاشتم، اتفاقی با من تماس گرفتن، می دونی که اصلا فکرشم نمی کردم بعد 4 ماه بالاخره وارد مرحله سوم مصاحبه شون بشم... خواهش می کنم... این با بقیه برای من فرق داره، یه جورایی می خواهم برم اونجا به بقیه ثابت کنم من به پارتی نیاز نداشتم و ندارم... که این همه پشت سرم حرف نزنن... که شاید این همه دلم رو شکستن یه بار دنیا به کام من بچرخه... اما می دونم هر چی تو تشخیص بدی بهتر است... پس به خودت می سپارم، اما خواستم بدونی که چقدر اونجا رو می خواهم، که چقدر دل نگرانم برای کاری که پیدا نکردم... برای دفاعم...

یعنی اگه از من بپرسن وقتی کسی داره از شادی اش برات می گه یا موفقیتی که کسب کرده بدترین جواب که دل طرف رو خوب می سوزونه چیه، بدون نیاز به فکر کردن می گم: Good for you!! یعنی این از ته حسادت در میاد! به غرعان!!!!!!

آدم درستی باشی، تو هم باید از شادی طرف خوشحال شی و بگی:

 Great news, I am so happy for you!! این به مولا! اینه جوابش! نه اون گوود فر یو که آخر تو ذوقیه!!!!

امروز شد 4 سال... درست 4 سال...