دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

مرگ به همین سادگیه؟!

بالای میزی که می شینم یه لوستر خیلی سنگینی هست که سال پیش خیلی شل بود و اومدن درستش کردن. الان همین 5 مین پیش افتاد! یهو! اگه روی صندلی کناری، زیرش نشسته بودم یا اگه لپ تاپم فقط چند میلیمتر اون ور تر بود یا خودم نابود شده بودم یا لپ تاپم؟! خدایا چی می خواستی بهم بگی؟ که تنهام؟ که اگه اینجا بمیرم تا چند روز کسی نیست که بفهمه؟  دلم بیشتر شکست که. بیشتر داغون شدم.