دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

دلباخته...

** نمی ری بیرون از خاطراتم **

از همه چیز...

در راستای ذخیره چرکنویس کردن پست های وبلاگ قبلی ام، خیلی از پست ها رو دوباره خوندم...من چقدر عوض شدم...چی بودم چی شدم... 

 

چه پروسه دردناکی بوده بزرگ شدن من...خدا رو شکر که فقط می گذره که تموم می شه... 

 

امروز هم بعد از سه روز تعطیلی دانشگاه نرفتم...حساسیتم اوج گرفته، حوصله دانشگاه رو هم ندارم، خدا رو شکر کسی هم با من کاری نداره...  

 

خدایا فکر نمی کنی شاید نوبت من باشه که یه لبخند بزنم؟ دلت تنگ نشده برای من خندان...تنگ نشده؟

 

چقدر این وبلاگ جدید، قالب و آهنگش رو دوست دارم...بازش می کنم جلوم، هم از آهنگش و هم از قالبش لذت می برم...